اينم برا شب يلدامون

ساخت وبلاگ
بوی یلدا را میشنوی؟؟؟

انتهای خیابان آذر...

باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان...

ب بلندای یک شب...

شب عشق بازیه برگ و برف...

پاییز چمدان ب دست ایستاده...

عزم رفتن دارد...

آسمان بغض میکند...

میبارد...

خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست...

دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد...

آخرین نگاه بارانی اش را ب درختان عریان میدوزد...

دستی تکان میدهد...

قدمی بر میدارد...

سنگین و سرد...

کاسه ای آب میریزم پشت سر پاییز...

و...

اتمام میشود...

 پاییز ای آبستن روزهای عاشقی رفتنت بخیر...

من خودم عاشق اين شعرم

نوشته شده در دوشنبه سی ام آذر ۱۳۹۴ساعت ۹:۳۲ ق.ظ توسط مجید| |

وباز دلتنگي......
ما را در سایت وباز دلتنگي... دنبال می کنید

برچسب : اينم,يلدامون, نویسنده : otagnopan بازدید : 135 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 23:01