برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 113
آدمها
وقتی می آیند
موسیقی شان را هم با خودشان می آورند ...
ولی وقتی می روند
با خود نمی برند !
آدمها
می آیند
و می روند ،
ولی
در دلتنگی هایمان ...
شعرهایمان ...
رویاهای خیس شبانهمان ... می مانند !
جا نگذارید !
هر چه را که روزی می آورید را با خودتان ببرید !
وقتی که می روید
دیگر
به خواب و خاطرهی آدم برنگردید ...
برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 105
بعضی ها را نوشتم، شعر شدند!
بعضی ها را نتوانستم بنویسم، اشک شدند!
بعضی ها را اما نه می شد
نوشت و نه ننوشت ؛ آنها را فقط زیستم .......
وباز دلتنگي......
برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 109
کاش می شد دنیا را ........
تا کرد و گوشه ای گذاشت ........
مثل جانماز مادر ........
دور نرو ، بیا کنار دلم ........
من غیر از این ها که می نویسم ........
نوازش هم بلدم ........
هرچی بزرگ تر میشی
صدای فندک تو زندگیت بیشتر و بیشتر میشه!!
شک ندارم همهی دیوونه ها بدونِ استثنا
حقیقتی رو فهمیدن که نتونستن باهاش کنار بیان
وباز دلتنگي......برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 130
خانه دلتنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم
یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود برخواهد گشت
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 133
شعر نمى نويسم تا با آن ،
دنيا را عاشقى كنى ...
مى نويسم ،
تا طنين ناله هايم در خاطر زمان
ماندگار شود ...
چند صباحي ديگر شايد نباشم...
وباز دلتنگي......برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 171
برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 128
برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 177
حضرت پناهی ـ ضلع پنجم مستطیل
وباز دلتنگي......
برچسب : نویسنده : otagnopan بازدید : 150